این که شناخت به راستی مسئلهاست، نکتهای نیست که بداهتش فوراً آشکار شود. به نظر آدم عادی، ما یا چیزی را میدانیم، یا نمیدانیم. با شواهد بسیار میتوان نشان داد که شناخت از چه لحاظ مسئلهاست.[۵] درک چرایی تحول و ثبات فهم بشری از دیگر انگیزههای پرداختن به معرفتشناسی است.[نیازمند منبع] همچنین بررسی و توضیح تعامل علم ساختی را نیز از جمله انگیزههای شناخت شناسی نام بردهاند.[نیازمند منبع]
بهسادگی ممکن است عقیدهای اختیار کنیم که دانستههای بعدی ما نادرستی آن را نمایان کند. در اینجا میتوان گفت در اشتباه بودهایم؛ اما پیش از آنکه دانسته باشیم عقیده ما اشتباه بودهاست، میپنداشتیم که به آن واقعیت شناخت داشتهایم. روشن است که اگر بخواهیم واژه شناخت را درست به کار ببریم، زمانی از آن استفاده میکنیم که امکان خطا نباشد؛ اما از کجا بدانیم در خطا نیستیم؟[۶]
شاید بپنداریم که سرچشمه شناخت یقینی، مشاهده جهان پیرامون است، یعنی تاثرات حسی منبع موثق اطلاعاتند. اما چه بسیار تجربیاتی از این دست: اگر چوبی را در آب فروکنیم، خمیدهتر دیده میشود. «میدانیم» چوب به راستی تغییر شکل ندادهاست، اما این نکته را از راه مشاهده «نمیدانیم».
معرفت شناسی...برچسب : نویسنده : علی epistemology بازدید : 35