بر اساس این نظریه «کلیات» چیزی جز لفظ عام و اسم عام نبوده و فقط الفاظ جزو امور کلی هستند. ویلیام اکامی از شخصیتهای برجسته این دورهاست که قائل بود اساساً مفهوم کلی، هیچ واقعیتی در ذهن و خارج ندارد. یکی دیگر از صاحب نظران این مکتب بویس میباشد. نمایندهٔ دیگر این حوزه روسلان بوده که معتقد است فقط «جزئی» در خارج وجود دارد.
معرفت شناسی...برچسب : نویسنده : علی epistemology بازدید : 28
بنابراین مبنا «کلیات» مفاهیمی در ذهن بوده که عقل آنها را از طریق آنچه از حس و خیال پدید آمده، انتزاع میکند، به عبارت دیگر کلیات، مفاهیمی بوده که صرفاً عملکرد ذهن بوده و تنها در ذهن جای دارند. از شخصیتهای برجسته این دوره میتوان به پیر آبلار اشاره کرد.
معرفت شناسی...برچسب : نویسنده : علی epistemology بازدید : 26
طبق نظر این دسته، «کلیات» وجود عینی و واقعی دارند. (کلیات مفهوم ذهنی صرف نیستند) از شخصیتهای برجسته این مکتب سنت آگوستین و سنت توماس آکویناس میباشند. آگوستین در همه امور (حتی مسئلهٔ شناخت) شناخت نفس و شناخت خدا را مهمترین شناخت میدانست و در مقابل شکاکان، «علم به نفس» را مشمول هیچیک از شبهات آنها نمیدانست، وی علاوه بر اینکه قائل به «امکان معرفت» بود بر «امکان معرفت نسبت به خدا» تأکید فروان داشت؛ و توماس آکویناس هم به تبع فلاسفهٔ مسلمان مراحل ادراک را حس، خیال و مفاهیم کلی عقلی میدانست.[۹
معرفت شناسی...برچسب : نویسنده : علی epistemology بازدید : 28
الهیات، دغدغه اصلی در این دوره بود که آن هم تحت تأثیر آراء افلاطون و ارسطو قرار داشت. از این رو لازم بود که «شناخت» بهطور عام (و «شناختخدا» بهطور خاص) ممکن تلقی شده و شکاکیت انکار گردید.
در طول دورهٔ قرون وسطی، تردیدی در یقین، واقعیت و امکان رسیدن به آن و مطابقت اش مطرح نبود؛ اگر چه برای رسیدن به واقع از ابزارهای متفاوتی استفاده میشد.
معرفت شناسی...برچسب : نویسنده : علی epistemology بازدید : 20
مشهورترین حوزه این مکتب، حوزهٔ افلوطینی است که پایهگذار آن افلوطین در قرن سوم پس از میلاد میباشد. مکتب وی که بیشتر جنبه عرفانی داشت در حقیقت ترکیبی بود از نظریات افلاطون و ارسطو. او برای ادراک سه مرحله قائل بود که این سه مرحله عبارتند از ادراک حسی، فهم و عقل. پس از این سه مرحله، نوبت به مرحلهٔ عالی یعنی شهود و متحد شدن با «احد» میرسید.
معرفت شناسی...برچسب : نویسنده : علی epistemology بازدید : 24
برجستهترین شخصیت این مکتب پیرهون است که معتقد به عدم امکان شناخت ذات و واقعیت اشیاء بود. به نظر وی فقط میتوان دانست که اشیاء چگونه به نظر میرسند و نمود پیدا میکنند. طبق این نظر، یک شیء واحد برای چند نفر به صورتهای مختلف ظهور پیدا کرده و در عین حال این ظهورات (پیدایشها) دارای اعتبار میباشند در نتیجه نمیتوان به حقانیت هیچکدام از آنها حکم کرد.[
معرفت شناسی...برچسب : نویسنده : علی epistemology بازدید : 31
اپیکوریان و رواقیون از پیروان اصلی این مکتب اند که رهبران این دو به ترتیب اپیکورس و زنون میباشند. اپیکور معتقد بود که «شناخت حسی» اساس شناخت بشری است و به همین خاطر اعتبار ریاضیات را انکار میکرد؛ زیرا مسائل آن با شناخت حسی قابل اثبات نبود. رواقیون هم با رد نظریات افلاطون و ارسطو قائل به وجود «فرد» شده و معتقد بودند که شناخت صرفاً شناسائی اشیاء و افراد «جزئی» میباشد.
معرفت شناسی...برچسب : نویسنده : علی epistemology بازدید : 24
در این دوره هر چند که شناخت شناسی به صورت علم مستقل مطرح نبود ولی مسئلهٔ «ارزش شناخت» که یکی از محوریترین مباحث شناخت شناسی میباشد، مورد توجه بودهاست.
برخی (مثل پارمنیدس) به خاطر کشف خطای حواس، منکر نقش حواس در ادراکات شده و نقش عقل را برجسته کردند و در مقابل، برخی دیگر (مثل هراکلیتوس) بر فایدهٔ حواس تأکید داشته و نقش عقل را نادیده یا کم ارزش انگاشتند؛ ولی هیچکدام از این دو گروه در امکان رسیدن به واقعیت و علم به آن شکی نداشتند. سرانجام این اختلافات باعث شد تا در قرن پنجم قبل از میلاد سوفسطائیان ظهور کردند که اساساً منکر اصل واقعیتهای خارجی شدند.
معرفت شناسی...برچسب : نویسنده : علی epistemology بازدید : 23
این که شناخت به راستی مسئلهاست، نکتهای نیست که بداهتش فوراً آشکار شود. به نظر آدم عادی، ما یا چیزی را میدانیم، یا نمیدانیم. با شواهد بسیار میتوان نشان داد که شناخت از چه لحاظ مسئلهاست.[۵] درک چرایی تحول و ثبات فهم بشری از دیگر انگیزههای پرداختن به معرفتشناسی است.[نیازمند منبع] همچنین بررسی و توضیح تعامل علم ساختی را نیز از جمله انگیزههای شناخت شناسی نام بردهاند.[نیازمند منبع]
بهسادگی ممکن است عقیدهای اختیار کنیم که دانستههای بعدی ما نادرستی آن را نمایان کند. در اینجا میتوان گفت در اشتباه بودهایم؛ اما پیش از آنکه دانسته باشیم عقیده ما اشتباه بودهاست، میپنداشتیم که به آن واقعیت شناخت داشتهایم. روشن است که اگر بخواهیم واژه شناخت را درست به کار ببریم، زمانی از آن استفاده میکنیم که امکان خطا نباشد؛ اما از کجا بدانیم در خطا نیستیم؟[۶]
شاید بپنداریم که سرچشمه شناخت یقینی، مشاهده جهان پیرامون است، یعنی تاثرات حسی منبع موثق اطلاعاتند. اما چه بسیار تجربیاتی از این دست: اگر چوبی را در آب فروکنیم، خمیدهتر دیده میشود. «میدانیم» چوب به راستی تغییر شکل ندادهاست، اما این نکته را از راه مشاهده «نمیدانیم».
معرفت شناسی...برچسب : نویسنده : علی epistemology بازدید : 31
معرفتشناسی یا شناختشناسی (به انگلیسی: Epistemology) شاخهای از فلسفه است که به عنوان نظریهٔ چیستی شناخت و راههای حصول آن تعریف میشود.[۱][۲] هرگاه و همیشه برای کشف قاعدهای قابل اعتناء، در بارهٔ احوال و عوارض علم (و علوم) بحثی روش مند داریم، در فلسفه علم غور میکنیم (در عمق مطلب فرومیرویم). پس اگر یک سلول مغز از آن نظر که نقش جوهری در بروز یک قاعده علم ساختی دارد را برای توضیح و ترمیم یک قاعده کلی بررسی کنیم، کم یا زیاد در حال فلسفیدن علم هستیم
معرفت شناسی...برچسب : نویسنده : علی epistemology بازدید : 24